زندگی بدون بهانه
میگویند بهانه بس هست، طلای پارالمپیک را بر گردن کماندار بدون دستِ امریکایی، صد و چهل و نه امتیاز از صد و پنجاه امتیازِ ممکن را نمیبینید؟ میخواهند نسیمِ انگیزه باشند اما آخرین شمع اعتماد به نفس را هم فوت میکنند. آن گاه که دو انسان را از بدو تولد، نه زمان و مکان یکی بوده است نه احساسات، نه تجربیات، نه استعدادهای مختلف، چگونه به آدمهای سراسر رنج از کولبر تا سوختبر، یک درد ناکافی بودن نیز اضافه میکنید که کوتاهی خودتان هست اگر تیرتان به هدف نمیخورد. اصلا چرا این همه نیمهی خالی لیوان را به تماشا نشستهایم؟ بفرمایید خشابِ پر، تیرهایی که بر تن ایشان، در وطن ایشان، به هدف میخورد. اگر زنده بمانید، اگر بهانه نگیرید، اگر وقت مشاوره بگیرید، میتوانید نمایندهی شایستهای برای ایران در مسابقات پارالمپیک باشید، زنده باد وطنم ایران، اگر چه مرده باد هموطنم، سیستان و بلوچستان، کردستان، خوزستان، همین داغِ داغ، لاهیجان، گیلان.