اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی
پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۴۶ ق.ظ

چشم به راه

چشمانش را برای چرا آورده بود. چشم‌چرانی‌ات گل کرده بود. چه قدر دلت می‌خواست توی چشمانش فرو بروی، پشت سرت درب را ببندی، از مردم به مردمک پناه ببری.

آری این چنین بود که هر روز آخرِ دنیا را می‌دیدی بی آن که ته داشته باشد. از تو می‌خواستند با آرپیچی، مگس بکشی و نتوانستنت را به رخ می‌کشیدند. نامش را کفران نعمت زندگی انتخاب کرده بودند. خُسرانِ دنیا و آخرت. دَوَران حماقت حول عمود منصف نیمکره‌های مغز، فوران نشان لیاقت برای یک مشت بی‌مغز. و تو می‌خواستی سرت را از روی کاپِ گردنت برداری و آن را شوت کنی به سرزمینی که هیچ کس در آن شوت و هیچ چیز در آن، سَرسَری نباشد.

راستی بارهای دنیا از نوع الکتریکی به تعادل می‌رسند، بار زندگی توی دنیا چه طور؟ تعادلت را به هم می‌زنند. یک بار دوش وقتِ سحر برمی‌خیزی و می‌بینی دوش‌هایت مثل خودت از کار افتاده‌اند. همین قدر فان با حروف جا به جا شده، همین قدر به فنا. آخر باید فرق باشد میان رهبر و کولبر، میان مار و بار بر دوش.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۵/۲۵
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی