بی غل و غش در آغوش
دو المپیک پشت سر هم، دو ایرانی رو به روی هم. هر بار یکی برنده اما تو گویی این بار هر دو برنده، هر دو روی سکو که یکی تنها زن ایرانی صاحب دو مدال المپیک و دیگری صاحب خوشرنگترین مدال المپیک برای زن ایرانی. راستی چگونه هست که کیمیا، پرچمی را انتخاب کرده بود با همان رنگهای پرچمِ وطن؟ اما بغضآلودترین شیرینیِ شکست رسانههای حکومت و ضد حکومت، پای سکو پخش میشود، رخ میدهد آن گاه که این دو گلرخ ایرانی همدیگر را در آغوش میکشند، به یاد تمام صحنههای فرودگاههای ایران زمین، این بار در اوج آسمانها، در همان پاریسی که با یک پرواز تمام آغوشها را در ایران حرام کرد، یکی جان کند داخل وطن و دیگری جان داد خارج وطن. و این تنها قاب از نخستین المپیک پس از #زن_زندگی_آزادی نبود که دو کشتیگیر فرنگی کار ایرانی نیز در فرنگ، شانههای یکدیگر را دریغ نکردند. اگر چه یکی با پرچم آذربایجان، اما تو گویی تاریخ و جغرافیا به هم رسیده باشند آذربایجان از دست رفته از ایران بر روی شانههای آذربایجان ایران.
اما به راستی حکومتی که روی هموطن اسلحه کشیده است با چه رویی دست کشیدن از وطن را به رخ میکشد؟ و یا ضدحکومتی که در آغوش تحریم، زندگی را بر هموطن تنگ گرفته است چگونه از دلتنگی برای آغوش مام وطن سخن میگوید؟ راست میگویند ما همگی باختهایم اما شما شکم را و ما دل را. ما تن را و شما وطن را.
#ناهید_کیانی #کیمیا_علیزاده #صباح_شریعتی #امین_میرزازاده