اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی
جمعه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ

جنگ آیت خدا و کدخدا

می‌خواستیم تحت سلطه‌ی هیچ سلطنتی نباشیم، به جای ما، دستانمان پا شدند، نه چهارپا، که دست از پا درازتر، چوپانمان با تشدید الله تاجگذاری کرد. گاومان زایید، امامزاده همان شاهزاده شد.

می‌گفتند از هیچ کس و هیچ چیز نترسید جز خدا و خود خدا شدند، جانشین خدا، آیت خدا، جانشینِ آیت خدا. البته که خدای این دنیا نیز از کدخدای دنیا می‌ترسید. ما که یک بار ایستاده کدخدا را با نام خدا از خانه، سفارت‌خانه، بیرون رانده بودیم این بار می‌خواستیم نشسته، کدخدا، این شهر را از شر خدا کم کند. ما انتظارها داشتیم و نمی‌دانستیم دست خدا و کدخدا یکی‌ست و هر دو بر سر ما. اصلا هر دو بیگانه، هر دو خاک وطن را ارج می‌نهند چون بر سر ما ریخته شود، ما مرده، ایشان زنده، اصلا پخش زنده‌ی مرگ. آنان می‌ترسیدند که ما بگوییم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم و ما ای کاش می‌ترسیدیم و می‌گفتیم بترسید بترسید آنان همه با هم هستند.  اگر چه در این جنگِ آیت خدا و کدخدا دلمان بزدل شده بود اما ته دلمان انتظارها داشتیم؛ مثلا آن که از یک نقطه پای یک توییت می‌ترسد، از نقطه‌زن، بالای یک تابوت نترسد؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۵/۱۲
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی