اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این خط‌خطی‌ها قصد آفرینش ندارند تنها یک لحظه بیرون جهیده‌اند و زِهدانی نیافته‌اند. از این زمزم درد هر چه می‌خواهید بردارید، صاحب آن ملتی رنج‌دیده هستند.

بایگانی
شنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۳۱ ب.ظ

نارنجستانِ رنج

آن که چرا گفتن آموزد، در چراگاه خفتن نتواند. آن قدر خون بالا آورده‌ای که توی آفتابِ جهنم، خون دماغ نمی‌شوی. دنیایی که نمی‌توانستی یک ثانیه هم تحملش کنی، حالا یک میلیارد و یک ثانیه هست که طاقتش آوردی. راستی چگونه آبی که آتش را خاموش می‌کند، با یک قطره سر ریز شدنش منفجرت می‌کند؟ هیچ اشک‌های خشک دیده‌اید؟ بغض‌های سر به فلک کشیده، سر کشیده‌اید؟ آن همه خونسرد که اینگار زندگیِ خودت به تو ربطی ندارد.

می‌گفتند حتما دروغ گفته‌ای که دماغت این همه تحریک، دراز شده است. داشتند او را روی زمین می‌کشیدند، خون‌ آلود‌ه‌‌ی به خاک مالیده.  می‌گفتند آیا وقتی انسان در مراسم تدفین جسمش غایب هست، حضور در مراسم تدفینِ روحش، یک امتیاز نخواهد بود؟ رنج، رنج، آن قدر ترش روی که رنگ رخساره خبر از نارنجستان درونت می‌دهد. دنیا دارد به سمتی می‌رود که همه‌ی لحظات عمر شما قابل پیش‌بینی باشد و شما این ور دنیا دل بسته به رخداد برای فرار از بیداد، فرهنگِ از مسیر، از لحظه لذت ببر، رشد یافته در مکتبِ دِیم، پناه برده به خاک و خلِ طبیعت، به اسم تفریح، به رسمِ هدر، تلف، علف کردن عمر در همان چراگاه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۳۰
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی