دیوِ دیوانه
با قاطعیت نمیتوان گفت که برای حکومت کدام اولویت دارد؟ انتخابات پر شور و مجال یافتن برای نفس کشیدن یا همان شور دور اول و آمدنِ جلاد تازه نفس؟ اصلا نکند کاندیدای مطلوبِ نظام همان منویات رهبر انقلاب باشد؟ و یا نکند تیر خلاص، تقلب در پانزده تیر باشد؟ جبههی پایداری طرفدار رهبر یا جبههی دلداری وامدار رهبر؟
تحریمیها نمیگویند که با فرض یکسان گرفتن عمامهی سیاه خمینی و افکار سیاه جلیلی، تجاوز این بار در حق آب و خاکی صورت میگیرد که چهل و پنج سال، از دست رفتهتر شده است.
مشارکتیها هم نمیگویند که قدرت سپاه ابرهه این بار، بیست و هفت سال فربهتر شده است و دولت اختهتر.
عدهای از برد شش امتیازی سخن میگویند که این اولین بار در انتخابات هست که توامان میتوان برای دو بار، نهِ بزرگ به حکومت نشان داد، یکی با رای ندادن و عدم تامین مشارکت حداقلی مطلوب برای نظام و دیگری با رای دادن و عدم امکان پیروزی کاندیدای مطلوبتر برای نظام. و چنین تقسیم کاری، یکی از بهترین ضرب شدنها و به توان دو رسیدنهای مخالفان نظام در تاریخ خواهد بود.
عدهای از دوباره توی دامِ حکومت افتادن، سخن گفتن؛ عاقل ماندن، از گزیدن سوراخ صندوق رای، نه یک بار، دو بار، در امان ماندن.
تو گویی همه زندانی هستیم و عدهای تحلیل میکنند که مهم نیست قوهی تعقل و اخلاق زندانبان چگونه باشد، گذشت زمان دیوارهای این زندانِ فرسوده را فرو خواهد ریخت، حتی اگر آن ریختن بر سرمان باشد رها خواهیم شد.
عدهای دیگر میگویند تغییرات اندک در طول زمان، حتی اگر در حد تغییر یک نظافتچی زندان و یک مکان باشد همچنان مهم خواهند بود چرا که در محیط زیست ما تاثیر دارد. آن گاه که از زمان و مکان کلافهای و با یک قطره بیشتر، سر ریز میکنی، چه بسا یک طعم گیلاس تو را منصرف کند از رفتن به اون دنیا، به اون ور دنیا.
اینگار راست میگویند که هر حکومتی مخالفانش را مثل خودش تربیت میکند، اگر پنجاه و هشت مرگ بر امریکا میگفتند حالا مرگ بر دیکتاتور، اگر آن زمان خون جوانان ما میچکد از چنگ تو بود، حالا خون جوانان وطن از دست تو. اگر با رای دادن، مشت محکم در دهان شیطان بزرگ میکوبیدند، حالا با رای ندادن مشت در دهان آیت خدا میزنند. هیچ برنامهای برای مبارزه نیست تا مثل ژاپن انتقام هیروشیما را بگیرند. اصلا میبینی اکثریتی که دیروز مرگ بر شاه خائن میگفتند حالا سخن از اقلیت خائن میرانند، همین قدر همیشه پشیمان در گذشته، حال، آینده.
آقای پزشکیان شما برگ برندهی ما بازندگان تاریخ نیستید، شما که نخواهید توانست بدون اجازهی مقام معظم آب بخورید، شما که اجازه نمیدهید آب در دل دیکتاتور تکان بخورد، از آبِ دیدهی ما چگونه کم خواهید کرد؟ دل خوش نباشید به نوشتن نام شما بر روی برگ رای، بخوانید با خون دل، از ترس بالا آوردن صندوق، از ترس یک دیو دیوانه، خود را همراه رایمان، از برجهای رایگان روشنفکری، به پایین انداختیم، با این که میدانستیم دستمان خواهند انداخت با شمایی که بیبرنامهاید و چه بسا دیوِ پر بهانه. دیگر حتی برای ما مهم نخواهد بود که تقلبی شود، رای ندادن ما را، رای ما را هفتهی پیش شمردهاند. ما تنها میخواهیم عید سعید ایشان را خراب کنیم، محرم و صفرشان را، زنده نگاه داشتن اسلامشان را.