عزای قربان
برای مادرانِ داغدار و دخترانِ داغِ دار دیدهی خاوران، چه فرقی دارد که در قیز قلعه (قلعهی دختر) نعمتِ تحریم رخ داده باشد یا خرابکاری موساد یا جنگ بر سر جانشینی بیداد؟ اگر چه زمان به عقب برنمیگردد اما این ما هستیم که هنوز عقب ماندهایم، داریم با زبان قلم و بدن، از انتقامِ سختِ ایشان، انتقام سخت میگیریم، باشد که آرام بگیریم. اگر تا قبل از خبر فوت، پامنبرانی دست به آسمان برده، خواهان لغو قانون جاذبهی زمین به دستِ مجلس شورای اسلامی بودند، بعد از خبرِ فوت، نیز خداناباورانی داشتیم که از دستِ خدا و نماز بارانشان میگفتند. آن یکی پهبادش همه باد و این یکی هر چه پیش آید، چون چنین آید، بیش باد. جمهوری بال در آوردهاند که سقوط کرده است بالگردِ مترسک ریاست جمهوری. عدهای طرفدار زندگی، آن ثلث دومِ #زن_زندگی_آزادی، ذوق مرگ شدهاند از مرگِ ریاست قوهی مرگ، از ترکیبِ دار و درخت، از درختی که این بار، دار خود دار شده است، از شکستِ دار به دست درخت. ما هنوز و هر روز مردمانی دست بسته روی زمین، چشم بسته به آسمان، نه دنبال زندگی که دنبال یک مرگ و یا مرد باد آوردهایم که آزادمان کند، چه مهرهی سوخته باشد چه مهرهای باشد سوخته. ما هنوز عقب ماندهایم در شادی و عزا، میگوییم در عزای قربان، عید قربان گرفتهایم. به جای آموختنِ نه گفتن به سلطان، به قربان، به خدای ابراهیم، داریم کم شدن یک بله، یک بله قربانگو، یک ابراهیم را جشن میگیریم.