ترور کور، چشمانِ کور
خشمگین مردمانی داغ دیده، آگاهی را نصف و نیمه، نفهمیده، تو گویی مثلِ حفظِ نظام، فقط حفظ کرده. گفته باشند مخالف و عکس حکومتیم، اما درست مثل یک عکس از حکومت، خونِ همفکر خود را رنگینتر دیده. دیروز، به تلافیِ آبانِ ندیده، ما هم بمبارانِ غزه ندیده. امروز به وطن، به هموطن رسیدهایم، هواپیمای اوکراین را دیده، کرمان را ندیده. شاید که این همه سال خونِ دل خوردن و خونِ نور دیده دیدن، چشمانِ ما را کور کرده باشد خون؛ ترور کور دیدهایم و دگر خون نگریستهایم. دلشادیم که چه شادیهای پوک و پوچی بر ما حلال گشته است: شادیِ روح پس از مرگ، به دست یک لشگر سیاهی، شادی از پسِ مرگِ یک سیاه لشگر. راستی آن که گفت باید خون گریست بر گمانِ جانشینی روح خدا، ضحاک شد و زبانش، دست خدا، ما که این همه زخمِ زبان میزنیم بر خون مردم کرمان، چه آقا محمد خانی دست و پا خواهیم کرد دم در دروازههای کرمان، چه حمام خونی از چشم، در برابر چشم، البته که این بار بی نام خدا آغاز خواهیم کرد، خدایی که به جای خواری حکومت ظلم، به ما خونخواری حکومت و خلافت خود را نشان داد.