اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
چهارشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۴۵ ق.ظ

قرص قمر

حضور خستگی‌ناپذیر ماه که می‌داند تا آخر ماه چیزی از او باقی نمی‌ماند، درست مثل کارگر شیفتِ شب و یا سرباز بالای برجکِ لبِ مرز و یا پرستارِ شبانه‌روزی یک کودک، یک سالخورده، یک جوانِ قرص خورده. صبح شده است و انگار خورشید مثل یک داروغه آمده است تا از شبانه‌روز، بدون حساب کردن ماه، روز و روزی‌ تحویل بگیرد. مهر خبر ندارد که دیشب یک نفر جای دندان‌هایش روی تن دیگری افتاده است و جای دندان‌های دیگری روی بالشِ همان کاراکتر اولی. تنها ماه می‌داند که تنی فروخته شده است برای خرید یک تُن ماهی. تنها او می‌داند که چه حجمی از هوای درد آلود را می‌توان گاز گرفت. حتی یک آه هم نمی‌داند، قبل از طلوع آفتاب، یک طناب دار، چند تُن تنهایی را کشیده است؟ گوینده‌ی رادیو می‌گوید صبحتان به خیر و شادی، آری توی این سرزمین، شادی را با خیر، به زنجیر می‌کِشند و روح شاد را برای دنیای دیگر، بار امانت می‌کنند. راستی چرا ماه این همه پیر شده است؟ از ترسِ کدام حادثه، صورتش مثل گچ، سفید شده است؟ تو گویی به شکل یک قرصِ خواب آور در آمده است، اثر نمی‌کند، از خواب ابدی، انتظار معجزه می‌کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۸
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی