لالایی برای فرهاد
راستی که فرهاد حق داشت کوه را بِکَند، کوهی که قرار هست بالا رفتنش تو را پست کند. میگویند مردم مقصر، حقیر نیستند، ایشان تنها به دنبال یک زندگی معمولیِ محقر هستند. بسیار خوب، آن که طناب دار را میکِشد، آن که به روی مردم اسلحه میکشد، آن که دست میبوسد، آن که از گزینههای روی میز، به زیر میز، پناه میبرد، نیز، به دنبالِ یک زندگی معمولی هست. اصلا چگونه میتوان یک حکومت غیرمعمولی را با یک زندگی معمولی تغییر داد؟ یعنی هیچ تفاوتی نمیبینید میان آن که یک سالِ قبل از تپههای زندان اوین بالا میرفت با آن که امسال از تپههای هتل اسپیناس بالا میرود؟ آیا برای رهایی نباید تمامی اشکال سلطه نفی، شود؟ کسی نمیتواند به زور به من بگوید چریک بشو اما لااقل میتوانم سرباز نباشم. چه سرباز گمنام آقا امام زمان، گل زهرا، چه سرباز گمنام آقای گل. مقصر بودن حکومت دلیل بر بیتقصیر بودن ما مردم نمیشود. اگر رفتار چندین جوان را نمیتوان به تمام مردم ایران تعمیم داد پس چگونه سال قبل میتوانستیم شجاعت چندین جوان را به تمام مردم ایران تعمیم دهیم؟ در حکومتی که خواندن و بیداری جرم هست، لالایی خواندن، خود، بزرگترین خدمت هست. فرهاد با لالایی، تنها میتواند خواب شیرین ببیند نه خود شیرین را.