برادران لیلا
وقتی نمیتوانی یقهی آقا جان را بگیری باید بابت بیکاریات، طلبکار آقا جون باشی و چه بهتر که خمار و متوهم نیز باشد تا اموال او راحتتر مصادره شود. آن آقا بالا سر آب را گل آلود کرده است و تو به این آقای تو سری خور، گیر میدهی که چرا در ظرف آب میشاشد؟ این که اخراج شدهای و حقوق نمیگیری از بیعرضگی خود توست و گر نه این همه آدم، از آب گل آلود ماهی، حق خود را میگیرند. هر کسی به نقض حقوق بشر اعتراض کند باید سرانجام به ترسو بودن خویش اعتراف کند. اشکال ندارد که ما به پدر دروغ بگوییم مهم آن هست که پدر به ما دروغ نگوید. اگر سرمایهداری به حکمت دری را به روی شما بست، به رحمت، درب مستراحی را به روی شما باز خواهد کرد. شانس همیشه در خانهی آدم را نمیزند، عقلتان را به کار اندازید. خواب و خرابِ اقتصاد خراب شوید. دنبال پول باد آورده بروید تا کاری راه اندازید، تا باد کلاهتان را نبرد، گور بابای کار و کارگر. اصلا کارگری که موقع کار، صدای کسی را نمیشنود همان بهتر که صدایش شنیده نشود. بازی بخورد. سرکوفت بخورد. پول توی بیزینس هست هر چه قدر هم فرو رفته باشی سرانجام پرواز میکنی. فرودگاه یک اشتباه لپی هست، هرگز به معنای فرود نیست.
بعد از آن همه شکست، لیلا خسته هست، برداران لیلا خسته هستند. کارگران، کارگردان، همهی ما خسته هستیم. اگر چه کلهمان پر ز باد اما زورمان به حرفهای زور آقا بالا سر نمیرسد پس چه بهتر که در مستراح، خستگی، زور، بادِ سر، در کنیم. مثلا مثل اسماعیلِ داستان، توهم بزنیم که آقا جون همان آقا جان بود، با لایک، به شیطان، به ضحاک، سنگ بزنیم. #برادران_لیلا