سین مثل سکوت
سین اول سوختن، سین دوم سوگواری، سین سوم سکوت، سین چهارم سرخوردگی، سین پنجم سر به هوا شدن، سین ششم سر به دار شدن، سین هفتم سردخانه، دلت گرم تمام رفیقات همین جا هستند، توی همین مسافرخانه. دارند به احترام کسانی که سکوت نکردند، یک دقیقه سکوت میکنند. یک دقیقه یعنی چه قدر؟ یعنی همان قدری که شبی را شب یلدا میکند. یعنی ثانیهها همدست شدهاند تا به تو شصت نشان بدهند. آری شما درست میگویید، دارند ما را لایک میکنند نه آن که نیت ناسزا میکنند. درست در لحظهای که سال قبل، سال قبر، میمیرد میگویند همه چیز نو شده است. نپرس با چه فرمولی؟ از چه مسیری؟ بگو چه معجزهای، چه نوروزی، چه شب قدری، چه انقلابی، چه بیگ بنگی، چه بانگ الله اکبری، چه معراجی، راستی که چه لایکهایی میگیرد صنعت وراجی. همین اندازه تو را منگ میخواهند که لای منگنه نیز شاد باشی، نه شادی عمیق که به مبارزهات ایمان داشته و ایستاده باشی یک شادی هرز و زهر گونه که مثلا به نامهی شاه، به پایان خوش شاهنامه امیدوار، نشسته باشی. همه تلاش میکنند که تلاش کردن را سنگ بزنند. هورمون موفقیت ترشح کنند و نای ناامیدی را رنگ بزنند. دقت به چه درد میخورد آن گاه که قرار هست دقت بدهد؟ چرا خودت را خالی نمیکنی با نیمهی پر لیوان ؟ یک شبه، از آه تو پایان شب سیاه، سپید میشود. ببین چه سینی دارد این سپیدی؟ بیا و به سپیدی برف باش، کبکی باش سر به زیر برف. سکوت کن تا یک سال بیشتر عمر کنی و تبریک بگویی یک سال دیگر نزدیک شدنت را به مرگ، به سکوت ابدی. میگویند ماه خدا فرا رسیده است، اما آغاز و پایانش را کسی تعیین میکند که هر سالِ خدا را نام میدهد. سکوت کن به وقت شنیدن آیات خدا، به وقت سخنان آیتِ خدا. نگاه کن دینی که با اقرا و بخوان شروع شد، چگونه با و به سکوت ختم شد.