وکیل تسخیری
از آن جایی که شما، از عهدهی دفاع از خویشتن و یا گرفتن وکیل بر نمیآیید، ما از آن سوی آب، به رایگان، برای شما یک وکیل تسخیری انتخاب کردهایم. بفرمایید بیعت کنید. هر کس که روحت شاد، رضا شاه سر داده است و رضا شاه، مولای اوست، این رضا نیز، مولای او خواهد بود. آری نباید به جان هم افتاد، باید تا پای جان، به پای پادشاه افتاد که میهن را ترک نکند. که پا به میهن، روی میهن، روی خون هممیهن، بگذارد. برخیزید و به یکدیگر تبریک بگویید، این رستاخیزِ حزب رستاخیز هست. حزب فقط حزب رضا، رهبر فقط محمد رضا، منظور ژنِ خوب محمد رضا. راستی با این همه عقبماندگی چه فرق دارد که چشم به انتظار امامزاده نشسته باشیم و یا شاهزاده؟ جشنهای دو هزار و پانصد ساله گرفته باشیم یا عزاداریهای هزار و چهارصد ساله. زن، زندگی، آزادی کجاست؟ آن گاه که هر چه فریاد زنی، باز سرانجام باید برای رای به یک اسپرم، انگشت بزنی. تو را رقصی میانهی کدام میدانِ آزادی، آرزوست که مردهای میدان در صف خوش رقصی برای آزادی ایستادهاند؟ کوروش آسوده بخواب که ما دوباره خوابِ چاه جمکران دیدهایم. وکالت ما را بدون چشمداشت بر عهده گرفته است، اما نمیدانم چرا حکم ما مثل خود ما به عقب نمیافتد؟ وزن ما اول هفته، صبح شنبه، بر سر دار کم میشود، اما چه سود، او جمعه، آخر هفته، با اسب بالدار میآید.