آخر الزمان
میگویند ساعتها را یک ساعت به عقب کشیدهاند اما میخواهند زمان را هزار و چهارصد سال به عقب بکشند.
میگویند تابستان تمام شده است، دوباره مثل تابستانِ شصت و هفت، جانِ جوانهای ما، جانِ جوانهای ماه، تا هفت پشت، تباه شده است.
دوباره پاییز اومده، پادشاه فصلها، فصلِ پادشاه. مردم را از پا در میآورند، زودتر از برگِ درختان، آخر پادشاه گفته باشد مرغ یک پا دارد، هر امینی که محمد امین نیست، موی بلند بگذارد. آسمان سرپناهِ آهِ مظلوم، نباید یک مو از سر ستمکار کم شود. نباید لا اکره فی الدین، اصول دین شود.
دوباره باران، دوباره آبان. دوباره بنزین ریختهاند روی آتشهای زیر خاکستر، خون ریختهاند در صحن دانشگاه، در بطن نیزارها. دوباره جنگ تحمیلی، راه قدس و سپاه قدس، از کردستان، از تهران، از تمام ایران گذشته است. دوباره مهر اومده، کلاسهای گشت ارشاد با دست پر، با تفنگ سر پر اومده.
آمبولانسها، نه به درمانگاه، به پاسگاه میروند، برای پاشیدن نمک به روی زخمها، به روی آدم برفیها، برای درمانِ بیخوابیآدم حسابیها. از پادشاهی که در آبان پنجاه و هفت صدای مردم ایران را شنید تا پادشاهی که در آبان نود و هشت با پنبه صدای مردم ایران را شنید، هنوز دارند میگویند نواره.
آری نواره، نوار پیروزی. رهبر محبوب خلق، یک دختر از آب در آمده. از روزی که پایش را در تهران، زمین گذاشته است تمام حکومت نظامیها، نقش بر آب در آمده. گویند محرم و صفر هست که اسلام را بدون جمهور، زنده نگاه داشته است، این صفر هست که به آخر آمده. بگو ساعتها را عقبتر هم بکشند، زنگ آخرالزمان فرمانده به صدا در آمده. #مهسا_امینی