مذهبِ حرام
در مذهب ما خوردن خون، حرام هست اما خوردنِ خون جگر نه. سرخ کردنِ لب، حرام هست اما سرخ کردن چشم، نه. خراب کردن مسجد حرام هست اما خراب کردن خانهی مردم نه. صدای زن حرام هست اما صدای نکره و نعرهزن، نه. نگاه کردن به گردن نامحرم حرام هست اما تماشای طناب دارِ دور گردن، نه. به شراب نشستن و گرفتن آب انگور حرام هست اما به گِل نشستن و گرفتن آب هامون، نه. نزدیکی به درخت سیب و کشف جاذبه حرام هست اما باغات سیبِ ارومیه و کشفِ دستی که نمک دارد، نه. بیرون گذاشتن موی سر، حرام هست اما کلاه گذاشتن، بر سر، نه. جان گفتن حرام هست اما جان گرفتن نه. دست زدن به قرآن، بدون وضو، حرام هست اما دست را زدن و دست بردن در قرآن، با وضو، نه. عریانیِ تن حرام هست اما پابرهنگی هزاران تن، نه. زیردستان را رقص و قصر حرام هست اما آلتِ دست و تهیدست بودن نه. هر آن چه هست بودن حرام هست اما نقاب، نفاق، حجاب نه. دست و روبوسی زنان و مردان حرام هست اما دستبوسی سلطانِ صاحبقران، صاحبِ قرآن، نه. طلا برای مردان حرام هست اما برای شاهِ خراسان نه. لا اکراه فی الدین حرام هست اما حرمسرای ناصرالدین، نه. عروسی در شب قدر حرام هست اما با علی بر فرقِ علی زدن، علی را با علی، بی فرق کردن، جمعیتِ امام علی را متفرق کردن، نه.
با تلسکوپ، چهارده میلیارد سال قبل را جلوی چشمان خویش میبینیم و با دینِ خود، تنها چهارده قرنِ قبل را، پس چگونه علم را عامل پیشرفت و دین را عامل عقبماندگی میدانیم؟ در مذهب ما، دانش حرام هست اما از چین نه.
به راستی این مذهبِ حرام هست یا این مذهب، حرام هست؟