حجِ حلاج
از حمله به کوی دانشگاه، بیست و سه سال گذشته است، تو گویی ما را پیامبری بوده است که رسالتش ختم دهانها، چشمها، گوشها، آفرینش لالها، دلالها، لوسها، چابلوسها بوده باشد. از خواندن روزنامهی سلام رسیدهایم به هر روز خواندن سلام فرمانده. از رییس جمهورِ عمامه سیاه که پشت دانشجویان را خالی میکرد رسیدهایم به رییسجمهورِ عمامه سیاه که پشت زنان، کارگران، پرستاران، معلمان، کشاورزان، رانندگان، بازنشستگان را تا هفت پشت، داغ میزند. میبینی تاجزاده را به زندان میبرند تا آقازاده، در فضای بازِ سیاسی، در فضای گشاد و شاد سیاسی در داخل، تاجگذاری کنند و شاهزاده در خارج. اپوزیسیون و پوزیسیون، وسط گرمای تابستان، لذت میبرند از آب خنک، خوردنِ یک انسان. این همان تابستانیست که روح الامینیِ دستگیر شده در هجده تیر هشتاد و هشت، در کهریزک جان میدهد و روحاللهی دستگیر شده در سرزمین عتبات عالیات، در ده تیر نود و نه، حکم اعدام میگیرد. میبینی میتوان آقازاده بود و به جای تاج و تاراج، سر سبز داشت، به جای گرفتنِ بودجهاز ستاد بازسازی عتبات عالیات، سری بالای سرنیزهی یزید داشت. ای قوم به حج رفته، روح امین، روح خدا، دقیقا همین جاست، مویِ سر ز چه رو میتراشید که توی سر باید تراشید.
#مصطفی_تاجزاده #محسن_روحالامینی #روح_الله_زم #هجده_تیر