قرن بدون سیزده
پشت دربهای بسته کدام نطفه را بستهاید که دیوارها هر چه موش داشتهاند با آن زبانتان را خوردهاند؟ شما را بشارت به کدام موعود دادهاند که همچون زکریا، لبان خویش را فرو بستهاید؟ یک سال قبل، آنگاه که تمام دنیا پروازهای خویش را بابت یک ویروس، به روی چین بسته بودند شما با چین چه قدر بسته بودید که فرشتهی مرگ را بر سر تمام مردم ایران پرواز دادید؟ آی مام وطن! پدر را اعتیادیست که به فروش تن تو، وطن ما، این خانه، این بتخانه، تن داده است. میخواهد مو به مو به احادیث عمل کند. دنبال علم، ولو بالصین هست. یادت نمیآید؟ چند سال قبل گفتند ما را چه نیاز به آموختن زبان انگلیسی هست؟ میبینی از آن سوال رای من کو؟ از آن سال رای من کو؟ که شعار مرگ بر چین و روسیه، مرگ بر ناظر کبیر، مرگ بر برادر بزرگ، سر دادهایم چه سفرهی هفت سینی پهن کردهاند: سپاه، سرکوب، سجده، سانسور، ساطور، سنگسار، سردخانه. سر حسین داخل سینی، سر ملت امام حسین داخل گونی. رستم ببین که چه فرش قرمزی برای اژدهای زرد پهن کردهاند، به دستور شاه، خوان سوم شاهنامه را از کتابهای درسی حذف کردهاند. اگر چه او ایران ما را برای یک ربع میخواهد، صنعت کشور را جهیزیه او کردهاند. مصدق آخرین روزهای سال، نفت ایران را ملی میکند و ظریف اولین روزهای سال، خاک ایران را چینی. راستی که خودش انتخاب کرده است وثوقالدولهی بیست، بیست را، به جای انگلیس، دست تا مرفقِ چینی، لیس، لیس را. قرار با اسد، به وقت شام، با سلطان، به وقت آبان، تهِ قراردادِ امضا شده، امضا کردن، خودش انتخاب کرده است هیس، هیس را. و مجلسی داریم مجلس ختم، ختم به خیر، بله قربانگو، مثل بلندگو. هر چه آقا بگوید، نگاهشان به دوردستها، به یک صد سال قبل، تَه ذهنشان جوانگرایی، هر چه شاه جوان بگوید. عدهای میگویند صد رحمت به صد سال قبل که مجلس جلوی قرارداد را گرفت، اما این مجلس هم در راس امور هست، رییس آن را میگویم، رییس سابق آن را. البته که همیشه روز، روز آدمها نیست، زندگی بالا و پایین دارد. گاهی رییس کنونی به پابوس روس میرود و پذیرفته نمیشود، گاهی رییس بیرونی به دستبوس چین میرود و قبول میشود. به راستی که سرمایهداری باید سرخاب سفید آب بزند، آنگاه که چین، روس و مردانی از سرزمین پارس، پرچم برابری را با خون بردهها سرخ میکنند. چه فروردین با دین و ایمانی! مرغ باغ ملکوت را توی صف مرغ کردهاند. میگویند به بخش خصوصی اجازه دادهاند واکسن وارد کند. این بار بدون درد، نه مثل آن نازل بنزین، نه مثل آن آبان، وارد میکنند. دیدی کرونا هم سرانجام فقیر و غنی میشناسد؟ از حالا به بعد، طبقات فرودست را بیش از پیش، نخواهیم دید. جامعه پاک میشود، هوا پاک میشود، جای پارک فراوان میشود. با این که سال دیگر سیزده ندارد، میگویند این قرن هنوز تمام نشده است. این چه قرنی، چه سیزدهای هست که هرگز در این جغرافیا به در نمیشود؟ شاید اگر کودتای بیست و هشت مرداد نمیشد، یا انقلاب کور، یا تقلب در روز روشن، این همه کرور کرور نه به آزادی، نه به استقلال، نه به جمهوری، شاید اگر صندوق رای سوراخ نمیشد، به وقت پیری استعمار، سر میاومد زمستون. ققنوسمان هم استعمار چینی نمیشد. شاید صد ساله که تقصیر خود ما ملته، ما هنوز طاقت رو به رو شدن با واقعیتِ پایان نوروز را در این خانه، در این سردخانه، در این یتیمخانهی ایرانیان نداریم. از آن تمدنِ دو هزار و پانصد ساله و دینِ هزار و چهار صد ساله سقوط و هبوطش به ما رسیده است. ما بهترین مردم دنیا نیستیم، اگر چه مثل هر انسانی لایق بهترینها هستیم. گاه اولی را در گوش ما میکنند تا دومی را از هوش ما بیرون کنند. زنده باد مردمی که از زمستون نمیترسند. زنده باد مردمی که به کمتر از بهشت روی زمین، به کمتر از اردیبهشت راضی نمیشوند. زنده باد مردمی که از سیزده، از قرن بدون سیزده نمیترسند. زنده باد مردمی که از طبیعت به طبیعت پناه نمیبرند.