پابوس روس
روسها همیشه که مجلس را به توپ نمیبندند، گاه با یک تیر دو نشان میزنند، هم رییس مجلس را هم رییسِ رییس مجلس را. پیامبرِ خدای ما را به کاخ فرعون راه ندادهاند، اجازهی اجازه گرفتن هم ندادهاند. تقصیر ماست که حافظه بر باد دادهایم، ور نه فرعون، سالها قبل، خودش به دست خدای ما قرآن نازل کرده است. آقای شهردار اسبق، همیشه سوختن مال این رعیت اسفل السافلینِ آفتاب سوخته نیست که در پلاسکو از گرمای آتش بسوزد و در پیادهرو از سوز سرما. گاه دماغهای دراز هم میسوزند. انقلاب کوخنشینان خودش را موسیای یافت که میبایست در کاخ فرعون تربیت شود، در عجبم چرا بعد از این همه کاخخواری، هنوز پشت درب یک کاخ دیگر دخیل بسته است؟ شاید دارد ما را سیاه میکند، اینها همه را از لج کاخ سفید میکند. آی عباس میرزا، میبینی؟ نفت را پیش فروش کردهاند، واکسن را پیش خرید کردهاند، اما هنوز اندازهی سگ اصحاب کهف اجازهی ورود ندارند. تو ز چه رو در تاریخ این مملکت، افسرده نشستهای؟ تو که دنبال ریشههای عقبماندگیِ این جغرافیا بودی، خبر نداشتی یکی، دو قرن از ما جلوتری؟ دوباره آن آذر ماه سال هزار و سیصد و بیست و دو تکرار شده است، اعلیحضرت را به کنفرانس تهران در سفارت شوروی راه ندادهاند. ما پل پیروزی برای عربستان، سوریه، ترکیه، چین، روسیه، اسراییل، امریکا، اروپا، حزبالله، امریکای جنوبی، کرهی جنوبی، تمام این کرهی زمین شدهایم.