خدای کافر
دوم راهنمایی بودم، جام ملتهای هزار و نهصد و نود و شش. مهرداد میناوند بعد از گلی که به تایلند زد، روی زمین نشست، دستانش را بالا برد و از خدا تشکر کرد. تو گویی دعای پس از استجابت دعا بود. آن روزها گمان میکردیم با دعای مایلیکهن و ملت کهن سرزمینِ ایران، داریم عربستانِ مرحلهی گروهی و کرهجنوبیِ پلی آف را گلباران میکنیم. اگر در نیمهنهایی هم به عربستان باختیم، لابد بابت ناداروی و تنها بودن تنها حکومت شیعه در دنیا بوده است. اگر چه دعاهای مایلی کهن تاریخ انقضا داشت اما ما با دعای همان مردم ایران، تنها تیمی بودیم که بدون برد در شش بازی آخر خود، به عنوان آخرین تیم به جامجهانی هزار و نهصد و نود و هشت راه پیدا کرد. ما، خدا و خداداد داشتیم روی زمین تمام دروازهها را باز میکردیم. ما با دعا حتی امریکا را هم بردیم. ما داشتیم بزرگ میشدیم، بزرگتر از شیطان بزرگ. بزرگتر که شدم فهمیدم آن چه بزرگ شده دروغهایی بوده که به نام دین به ما گفته شده است. دروغگوی بچگیها دشمن خدا بود اما حالا دیگر دروغگو خود خدا شده بود. شاید برای همین است که دیگر دعاهایمان آن مهرداد میناوندِ دست به دعا را شفا نمیدهد. از دست خدا کاری ساخته نیست، نه آه ما که فغانِ مردم افغانستان هم بلند شده است. نخستین جمهوری به نام اسلام، طالبِ طالبان و دست دادن با شیطان شدهاست فقط به خاطر آن که کسی نگوید از خر شیطان و دیوار سفارت پایین آمدهاند و با شیطان بزرگ دست دادهاند. روح الله و فداییان اسلام به این که یک امریکایی شاه ایران را زیر کند و مصونیت قضایی داشته باشد اعتراض داشتند، حالا خود الله و طالبان اسلام به این که یک واکسن روسی مردم ایران را زیر کند و مصونیت قضایی داشته باشد اعتراضی ندارند. آن قدر مرگ بر امریکا گفتهایم که دیگر از امریکای آن چیزی نمانده است، ما ماندهایم و مرگ. تو گویی هر چه قدر هم از نو، قرعهکشی کنند، ما دوباره در گروه مرگ میافتیم. شاه ایران به سلامت، ایشان که زیر گرفته نمیشوند، ایشان که به زیر کشیده نمیشوند. این همه آدم رو به قبله شوند و عمرشان کوتاه شود تا قبلهی عالم از حرفشان کوتاه نیایند. آی کولبران کردستان به کوری چشم شما و چشم به انتظارهای شما، زمستان در بیت بهار است. انا ربکم الاعلی، آیا نمیبینید با انگشتهای پایتان، با این گوشتهای یخزدهی روی برفها، با هر قدمی که برمیدارید، به قدرت ایشان رای میدهید؟ حالا هی بگویید زیر بار حرف زور نمیروید. سر هیچ سرمایهداری سر دار نیست. همه چیز دقیق سر جای خود نشسته است، ایشان فرزندان خویش را به امریکا صادر میکنند و ما التماس میکنیم که برای پدر و مادرمان از امریکا واکسن وارد کنند. به این میگویند نظم و نظام سرمایهداری. ما حتی نخستوزیری هم نداریم که امریکا بخواهد او را سرنگون کند. زنده باد کاپیتالیسم. زنده باد کاپیتولاسیون. مرگ بر استالین. مرگ بر شاه. آی ستمدیدگان میبینید نه در مرده باد و نه در زنده باد، هیچ نامی از شما نیست. با این همه چپ زدن، از دست اهدنا الصراط المستقیم هم کاری ساخته نیست. راست میگویید و من خدایی را میخواستم که با من توی صف، توی کوه، توی کوره بایستد و قبل از دعا، تلاش و قبل از ایمان، شک و قبل از عرفان، آگاهی به جانم بریزد. خدایی که به پایم بنشیند و در کمین گناه و آه من ننشیند. خدایی که من انتخاب کرده باشم و با خلقِ من، انتقام آن سیب را از من و خلق نگرفته باشد. خدایی که بنبست، این همه کعبهی از پایبست ویران، نیافریده باشد. خدایی که نه سرش سرمایهدار، نه اللهش با تشدید تاجگذار، و نه عدالتش تنها میان دو سوی سبیلهایش ماندگار شود. خدایی که گر چنین نباشد همان بِه که نباشد. همان به که من تمام آن الیس الله بکاف عبده را فراموش کنم و کافر باشم.