اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۴۷ ق.ظ

معجزه‌ی عجز

ماشین‌هایی که از رو به رو می‌آیند همه چراغ سفید، نور بالا می‌زنند، گویی هنوز از حادثه خبر دار نشده‌اند، ماشین‌های جلویی همه چراغ سرخ، خون دل خورده‌اند، گویی از پشت، به اتفاق خنجر خورده‌اند. مدام ترمز می‌کنی. به طبقه‌ای که دیر رسیده، از تمام یک‌های عالم دنده‌ی یک‌اش رسیده است. آن سوی خیابان طبقه‌ی پایین‌تر دارد روی زمین یخ‌زده سُر می‌خورد، اما دستی نیست که دست او را بگیرد، نامحرم هست، کرونا هست، باید که با سَر زمین بخورد، باید روسری‌اش کتک بخورد. اصلا مردمی که لباس رسمی، شغل و مقام رسمی ندارند، ارزش فیلمِ غیررسمی گرفتن ندارند. پنج‌شنبه‌و جمعه‌ی ایشان، تمام هفته‌ی ایشان، نخستین روز کاری، شنبه‌ای هست که تمام نمی‌شود. تو گویی از تمام اول‌های عالم، اول هفته‌اش به این طبقه رسیده است. شنبه‌های اعدام و استان سیستان و بلوچستان، حتی خبر‌ِ مرگ این طبقه هم دستِ اول نیست. ما را به دو تا بیست کنار هم، به این سال دو هزار و بیست، به این همه گرفتن جان آدم‌ها باور نبود. می‌گویند بعد از مرگ سلیمان اما ما می‌گوییم بعد از آبان، بعد از آن کشتار کرمان، بعد از آن خواب ابدی کولبران، بعد از جان دادن هواپیما در آسمان، تمام ثانیه‌ها به نفس نفس افتادیم. چه خوب که ماسک زدیم تا دیگر کسی نسل ما را نشناسد. ما نسلی بودیم که برای اعتراض کردن، منتظر لب تر کردن یک انسان بود، چه خوب که لب‌ها را داخل گونی ماسک‌کردند. و دیگر کسی نیست که به ما بگوید آی آدمِ بی‌سواد، انگشت را که به لب نمی‌زنند، این روزگار تلخ‌تر از زهر با این اعتراض‌های از روی عادت ما، هیچ جوره ورق نمی‌خورد. نفس آسمان به شماره افتاده است، معلوم نیست تاوان گناهِ کدام بوسه بر زمین را پس می‌دهد؟ می‌بینی چه راحت این سرزمین کرونا زده آسمان را هم زمین زده است؟ راستی روح اموات با مازوت چه خواهند کرد؟ برای طول عمر کرونا، افزایش جمعیت مستضعفان در آن دنیا، دعا خواهند کرد؟ از آن دی ماهی که شاه با پابوسی بدرقه شد تا این دی ماهی که پابوسِ شاهی دیگر رفت، ما بردگان را فقط مرده‌خوریِ زمین ارباب گمان بر پیروزی برده است. نام خانوادگی به سخره گرفته‌ایم و احساس می‌کنیم تمام ایران را پس گرفته‌ایم. بس کنید که فردا صبح ناظم و داروغه قرار است ناخن‌ها را بببیند و هر آن دست که متهم به نداشتن نمک است بشکنند. چه معجزه‌ی عجزی. به موسی بگویید به همان کوه طور برگردد، او متهم به قتل یک نفر از فرعونیان هست، ید بیضا را خواهند شکست، تاریخ را بدون ما از نو خواهند نوشت. چه خوب که به جای واکسن، ماسک زده‌ایم.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۱۳
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی