ماه سیزده به در
آن قدر میتوان جامعه را تشنهی تغییر کرد که به رضا خان، احمدینژاد و ترامپ راضی شود و آن قدر از هر گونه تغییر، آرمان و انقلاب ترساند که خواهان بازگشت به محمدرضا شاه، هاشمی و بایدن شود. میبینی این چنین میخواهند برای جهان تو نسخه بپیچند و جان تو را با انتخاب میان جن و لجن از هر گونه آرمان و ایمان قبض روح کنند. آن گاه که تو از دموکراسی و رای سرخورده شدی، گلوله همان گلی میشود که میخواهی با آن بهار شود. گروه جهادی و مجاهد تیر خلاص بر سری میشود که از میان تمام انتخابهای دو گزینهای سر باز زده است. و ای انسان تو را چگونه خدایی آفرید که از این جهان سه بعدی، از آن بهشت، دوزخ و برزخ گریزانی؟ پدرت روضهی رضوان به دو گندم بفروخت، تویِ ناخلف چرا ملک جهان به جُوی نفروشی؟ از طلا گشتن پشیمان گشتهای، چرا نمیگویی مرحمت فرموده، تو را مس کنند؟ تو چه قدر صبوری که هنوز به دموکراسی، برابری، آزادی، آگاهی، صلح و حقوق بشر، طبیعت و حیوان امید داری؟ تو را چگونه دینیاست که جان انسان از شان قرآن و حقوق کارگر از جای بوسهی پیمبر مهمتر است؟ تو را مسخ کدامین بوف کور کردهاند که این همه نور علی نور را نمیبینی؟ نمیبینی دوباره سرنوشت ما نه به دست ما، به دست یک سیزده آبان و رضایت خان و شیطان، گره خورده است؟ این جا سرزمین امیرالمومنین و ستار العیوب است و نه کشیشهای تارک دنیایی مانند امیرانتظامو ستار بهشتیکه مدام کِشَش میدهند. سر سبز را در همان سیزده همچون سبزهای به آب خواهند انداخت و هر چه تعلق به آزادی و برابریست از سر مردم به در خواهند کرد. این قصه سر دراز دارد و عمر تمام سرهایی که تعظیم نمیکنند کوتاه. کوتاه بیا و با گزینههای پیش رویت کنار بیا و گر نه آب آن قدر مسئولیتپذیر نیست که در طول زمان این قطرهی محالاندیش را به دست انسان تشنهای برساند. این جا سرهایی که زیر آب نکردهاند کله پاچهاند و سیرابی. تو به فکر خودت باش و از دمی خوردن و بردن لذت ببر، حتی شده قلابی.