داروگ! کی میرسد باران؟
دوباره پاییز اومده، درختهای لخت و کلاغهای هیز اومده. دوباره گناه مال اونیه که حجاب نداره، کم نیاورده و ایستاده. بادِ رقاصه، گشت ارشاد شده، دست در گیسو و زلف مردم، درختان را شلاقزن شده. دوباره برگها میریزند، مثل آبروی پدر و مادرها. نشد بخرم برای تو دفتر صد برگ، تو بگو حتی دستمال کاغذی حولهای و فلهای. اصلا چرا گلهای محیط زیست را خراب کنیم؟ زندان نرفتهای؟ کف دستت، کف سرت بنویس. این که نامش تقلب نیست، رای کسی جا به جا کردن، نیست. آیهی آخر سورهی کافرون بخوان، لکم دینکم ولی دین، بگو ولی من، ولی فقیه من است او خودش گفته فقر کفر نمیآورد، اصلا خودتان فقیرید، فقیر فرهنگی. یک نفر با روی زرد و نارنجیپوش، برگهای روی زمین هم به مراعات نظیر، زرد و نارنجی. ببین مردم را، با شکنجهگرِ رفتگرِ محلهی ما سلفی میگیرند. دوباره بوی ماه مهر و مدرسه، کسی به شما یاد نمیدهد با بیست، جلوی سیل حوادث را نمیگیرند؟ شما که درس را برای درس خواندهاید، نمیدانید از زندگی دیجیتال، از این تعصبات صفر و یکی، از این عمر ناپیوسته، مشتق نمیگیرند؟ یک نفر در دستشویی پارک روی دستانش علامت مثبت میزند، هابیل و قابیل یکی، فرشتگان دست راست و چپ گیج میزنند. نخ تسبیح برای قاضی و طناب دار برای شاکی، او در این میانه، برای آزادی خون دلش، دست، رگ، شاه رگ میزند. اما دوباره پرواز انقلاب را علامت مثبت نمیدهند گاهی از همان دهانِ نطفه، بخیه میزنند. دوباره معلم داد میزند، بابا آب داد، بابا نان داد، بابا توی آبان برای نان جان داد. دوباره برای آن برادر فرماندهی داخل اتاقکِ ضد تانک، برای آن برخاسته از دندهی چپ، برای آن راست کردهی پردهنشین، برای آن نظر کردهی روح خدا، برای خدایی که در خشکی موجسواری میکرد، برای آنکه خالی بست و درب بهشت، باز کرد تنها یک هفته، هفتهی دفاع مقدس است و برای کشتی به گِل نشسته، تمام هفتهها روی تخت، برای ترک زندگی نشسته، برای موجی که تمام خانه را به هم زده، ساحل آرامش ندیده و فلک او را فلک زده، برای مینهای عمل نکرده، برای عملهای، دکتر، جواب کرده، برای داروهای، داروغه، احتکار کرده، برای سپاهیان بی ریا، بی ریال و بی مدال، خطا کرده، اشتباه کرده، برای خطاهای انسانی، به تصویر آیینه، شلیک کرده، برای دنا پلاسهای بدون دنده عقب، با کوه دنا اصابت کرده، با سقوط پلاس کرده، برای معرکهای که گرفته نشد، زنجیرهای پاره کرده، یک نفری، دیوانه، خودش را تشویق کرده، تمام عمر دفاع مقدس است. این نخستین پاییز کرونایی، دوباره داریم پیک میزنیم. دولت و مجلس از خنده ریسه میروند، از دستههای عزاداری تا دستهگلهایی که در شمال به آب دادیم، ما خود با کشتن خویش، برای خاموش کردن اعتراضات خیابانی ریسه میزنیم. از آن همه خونهی خالی توی این مملکت، یک تخت خالی به مریضخونه نرسیده است. خزانه خالیست و گویند دعا سلاح مومن است، با موشکِ دین، زرادخانههای ایمان را میزنیم. ما ماییم، و ما ما میکنیم، بعد از چهل سال تازه ماسک نمیزنیم. دوباره پاییز اومده، داروگ با چشمهای خیس اومده، نگو عمر ما کی میرسد پایان؟ هنوز بگو کی میرسد باران؟