انگشت به دهان
گویند بخواب که با خوابیدن همه چیز درست میشود، دقیانوس میرود و زندگیات اقیانوس آرام میشود. این همه سگ دو زدن از برای چه؟ وقتی که سگ اصحاب کهف خودش الگو میشود. آفتاب به زیر میز نمیتابد، تو رشوهات را بگیر و حزبِ بادِ شکمت باش، یک وقت گمان نکن که جز آفتابه، چیز دگری بیتالمال شود. زمانهی ما علی با نفس گرم خویش بر دست عقیل بوسهی داغ میزند، نترس قطع چهار انگشت دست راست، سهم امام، مال حمال شود. نمیشود که عدالت چیپ اسلامی به آن عضو چپش باشد، گویند همچون علی سنگ به شکمش میبست، آفتابه دزد را دیگر چه مرضش باشد؟ ببین بعد از این همه شیرین کاری حکومت، قند خون کارگر تا کجا بالا رفته است؟ که چون از پای افتد، قطع ید چارهاش باشد. بگو به رای او دگر هیچ نیاز نمیباشد، انگشت اشارهاش با خود میبرند و یک شست برای او به نشانه، هوالباقیاش همان باشد. تو هم ای قلم! انگشت به دهان نمان، که دهان بسته را سوراخ، به قدر کفایت، اندکی بالاتر از آن، یک جفت غار، اصحاب کهفی به کفت باشد. دندان عقل و دندانههای سرِ تیغ عدل، به انگشتان تو نمیرسد، هیهات، که عقل روزی موی دماغ من و تو شود.