بازگشایی
همیشه که با بگیر و ببند آدم نمیکشند، گاه باز میکنند ضامنِ نارنجکی. مگر حدیث آتش گشودن را نشنیدهاید؟ آبِ پشت سدها، باز کردن را ندیدهاید؟ چه تهمتهای ناروا به رییسجمهور، به پاسدار قانون اساسی، به پاسدار اصل صد و ده قانون اساسی، زدهایم، او که دلش نمیآید زنگ یک مدرسه را بزند، چگونه دستور داده است از آن شنبهی آبان تا این شنبهی فلان، مردم را بزنند؟ کلاغهای او تنها صبحهای جمعه برایش خبر میآورند، تمام روزهای هفته از خروس خوان تا بوق سگ، به قابیلها آموزش خاک کردن هابیلها میدهند. شخص اول مملکت، شخص دوم مملکت، میگویند این سوم شخص غایب است که دارد مملکت را اداره میکند. این نقشها که در جهانِ سوم ما بازی کردهاند، نقش جهانِ زر، زور و تزویر بود ور نه عمری نداشت قیام، رکوع و سجودشان. یک روز جرات رفتن به دانشگاه نداشتهاند، امروز طفل گریز پای مدرسه شدهاند. مدارج علمی در حکومت ما چنین طی میشود، برای همین است که نگران مهدها شدهاند. آخرین روزهای بلند قرن، آیا شود که هوشیاری ملتی دستهای ایشان از گلوی ملتی بلند کند؟ کوتاه کند؟