آیسان
شانههایی که قرار بود فرزندش بر آن بنشینند، نان شب فرزندش بر آن نشسته بود. اینگار کمرش کمانی شده بود که خدای روزیرسان را در آسمان نشانه رفته بود. این همه خم شده بود تا در برابر کسی خم نشود. از تهران تا دم مرز خیلی راه بود، مشخص بود که آداب و رسوم باید متفاوت باشند، آیین عدهای دلبری و آیینه و پیشانی عدهای کولبری. حالا دیگر شب شده بود و ماه بالای سرش، اینگار چراغی بود که میخواستند زیر نور آن، از او اعتراف بگیرند. کسی از او آیسان بودن نمیخواست همه او را مثل یک آیسی میخواستند. میخواستند هم خودش و هم مغزش کار فراوان انجام دهند اما کوچک باشند. آن قدر کوچک که توی جیبشان، توی مشتشان جا شود. باید همیشه آخر ماه، این ترس را بر کشالههای رانش احساس میکرد که نکند جیبم خالی بماند. آیا کارفرما دستش توی جیبش میرود و حقوق من را میدهد؟ اگر آقای رییس، وسط اتاق، ایستاده ادرار میکرد، هرگز نباید تصور میکرد که به دنبال آن انفجار نیترات آمونیم لبنان رخ خواهد داد، یک نفر هم ایستاده اعتراض نمیکرد، همه نان میآوردند تا در کاسهی ادرار زنند. نه ماهواره که تنها ماه از اخراج کارگر داستان ما خبر داشت. حالا برای این که سنگ به شکمش نبندد میبایست سنگینی بار را بر کمرش میبست. او از امروز رسما یک کولبر شده بود تا فردا در اخبار غیر رسمی، به ملاقات یک گلوله برود. حالا شما بیا و بگو در تنها کشور شیعه، امام حسین به جای صحرا یک کولبر اهل سنت در کوهستان میباشد که با رعایت بیشترین فاصله از مردم تحت سلطه و زور، پروتکلهای بهداشتی را هم رعایت کرده است. پاسخت چنین خواهد بود که به معصوم خدا تهمت قاچاقچی بودن زدهای؟ با نگاه کردن به ماه، کسی قمر بنیهاشم نمیشود. بچههای خیمه همه تشنه بودند نه گرسنه. آخرالزمان شده است زنان خود را شبیه مردان در آوردهاند. منظورشان زنان کولبر است که یک حدیث هم دربارهی زندگی ایشان ندارند. همان جنسیتی که در تاریخ یک پیامبر هم نداشتهاند، اصلا کسی را نداشتهاند که با خدا حرف بزند. مقدسترینشان به معبد به سکوت گذرانده است. میگویند عقلشان کامل نبوده است و دین اسلام با همان قوانین هزار و چهارصد و سال قبل، بدون ایشان، بدون نظر ایشان کامل شده است. حالا برایشان گران تمام شده است که یک زن از ایشان و دینشان حقوق نگیرد. راه مال رو برود اما عُمّال ایشان نباشد. در خیابان و بیابان پاسخ مستضعفان را با گلوله میدهند. به علی بگویید در این یتیمخانه باید درب تمام خانهها را بزند. به هر جمعیتی که علی علی کرد و از لشگر و عشق گفت نان رسید، بیچاره جمعیت امام علی که نان هم نمیتواند درب خانهها بَرَد. در فرهنگ شیعه میگویند سیدها باید روز غدیر عیدی دهند، حتی اگر یک سید کولبر باشند اما ما یک مجلس دورهمی داشتیم که با یک خاطره به یک سید، روح غدیر، جانشینی را عیدی داده است. این جا علی هم باید سید باشد تا علی باشد، باید بغلدستی ساکت روح خدا باشد ور نه اگر در برابر اعدامها بایستد یک حسینعلی سادهلوح خواهد بود. آی کولبر جان، آی اعدامیِ بدون اعتراف، آی جانِ گرسنه، آی تشنهی جان، تا کجا چنین بالا رفتهای که هیچ پیامبری نمیتواند دستت را بالا ببرد؟ چه قدر نزدیک ماه، به سانِ ماه، خود ماه شدی.