مرد ایرانی
از آن روزی که مرد ایرانی را آفریدند، آزادی برای او میوهی ممنوعه شد. یک مشت هبوطش دادند و فاصله طبقاتیاش با مقربان دم و دستگاه قدرت، انبوه شد. اگر دستش کج نمیشد، راهی نداشت جز آن که گردنش کج شود. این گربهی نر آسیایی نباید میفهمید که سنگ زیرین آسیا شده است، نباید دستگیرش میشد که دیگر چیزی دستش نمانده است. به او یک چوب خشک، یک ترکه دادند، نامش را گذاشتند غیرت. یک گوشت نرم، یک بچه دادند، نامش را گذاشتند ناموس. گفتند ما بر جان، مال و ناموس تو حاکم هستیم و تو از طرف ما بر یک سوم آن، بر سوم آن، بر ناموست، نگهبان باش. این تو و ناموست. اگر مردی غیرت داشته باش، اگر خدا را هم نمیپرستی لااقل ناموسپرست باش. هرگاه که خون به مغزت نرسید، خون بریز، تو ضحاک نیستی ولی، ولی دم که هستی. با این که بخشی از مردم ایران عرب بودند اما مرد ایرانی خود را از عربها برتر میدانست، میگفت ما نژادپرست نیستم، ما فقط ناموسپرستم، ما ایرانیان هرگز دخترانمان را در خانهی پدری زنده به گور نکردهایم. راست میگفت به تلافی سوادی که خدایان او را از داشتنش محروم کرده بودند، نمیخواست دخترش از گهواره تا گور زنده بماند. از دست زدن دخترش جلوی یک مرد تا دست زدن یک مرد به جلوی دخترش، همه او را دستپاچه میکردند. از او نمیپرسید خودت خواستهای؟ چون خودش، خودی را نچشیده بود و قوهی خیالش نیز تعطیل بود. اما او جر زدن، سر زدن هاجر به جای اسماعیل را خوب میدانست. آری زن ایرانی سنگ زیرِ سنگ زیرین آسیا بود و در مراسمش به قاتلش میگفتند هر چی خاک اونه بقای عمر شما. او خبر نداشت در قرآن نام هیچ زنی برده نشده است مگر مریم، گویا پیامبران هم ناموسپرست بودهاند که قرآن گفته است زن نوح، زن لوط، زن فرعون، زن آدم. آری دین و شریعتی که برای زن یک پیام بیشتر ندارد: ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است، ارزندهترین زینت زن، حفظ حجاب است، باید مرد ایرانی را دست در حنای غیرت بخواهد تا با یک تیر دو نشان زده باشد، هم دست مرد گیر باشد هم خود مرد. و به او گفته باشد اگر چه زن جنس دوم است اما جنس خوب است. در پستو، زیر پتو نگاهش دار، که اگر چاق نباشد، حکم قاچاق هست و اگر لاغر نباشد، نانت توی روغن هست. راستی چنین شریعتی را چه به فاطمه فاطمه است شریعتی؟ به او که هر تار گیسوی هزاران زن و دخترِ حسنیهی ارشاد را به خروارها ریش ملانمایان و گشت ارشاد برتری میداد. او که میگفت ارزش انسان به خود او و آزادی اوست نه ژن خوب و دختر پیامبر بودن. آی مرد ایرانی! آن که بردهی ارباب دگر است در پی ارباب شدن پدر، شوهر و تبر است. بگذار سرت هوا بخورد، تو نه مِلک کسی هستی نه مالک کسی. ما میخواهیم همه با هم نفس بکشیم. ما میخواهیم همه با هم نفس کشها و عربده کشها را از ایران به در کنیم. ما روی تو حساب میکنیم، نقشههایشان را نقش بر آب میکنیم.