نمیتوانم نفس بکشم
آن مرد سیاهپوستِ گردن به زیر زانو رفته فریاد میزند نمیتوانم نفس بکشم. او به جای زمین، به جای تمام مردمان رنجکشیدهی روی زمین، به جای جنگلهای زاگرس، به جای آن غروب بیست و پنجم آبان استان البرز، به جای آن داستانِ با داس، به سر رسیده، به جای آسیه نه زن فرعون، نه شاه کرمانشاه، آن آلونکنشینِ شهرداری با فلفل ادب کرده، به جای مردم کرمان، جانباختگانِ حادثهی مِنای زمستان، به جای خوزستان و آسمانِ آسم گرفتهاش، به جای تهران و گازهای اشکآورش، به جای طفلی که حاج آقا با رساله، عبا و عمامه رویش خوابیده، به جای کرونا گرفتگانی که پیش از مرگ، زنده بودنشان تکذیب شده، به جای آن کارگری که امشب برای اولین بار دستش را توی سطل آشغال فرو کرده است، به جای چشمانی که از دین نشانی اسید را گرفتهاند، به جای بهاییانی که نفسِ بودنشان، نفس کشیدنشان جرم است، به جای آن انسانی که نه مرد بوده نه زن، سهمش از تمام فرمها و رفرمها یک دایرهی توخالی هم نبوده است. میبینی آن رفیق به جای ما هم میگوید نمیتواند نفس بکشد. به جای ما بردگان که برای ارباب زانو زدهایم. و سفیدپوستان امریکا سیاهپوش شدهاند، به جای ما سرمایهداران که به قطع شدن اینترنت اعتراض کردیم نه درد نان آبان. به جای ما مردان روشنفکر که به وقت ارث، حق طلاق و دیه، اعتراض نکردیم و با واژهی ناموس برای دین موس موس کردیم. به جای ما فارسها که به رسمی شدن زبان و خط خطی شدن رسمالخطها اعتراض نکردیم. به جای ما شیعهزادگان، آقازادگان که بهشت را پیشفروش و ایران را جمکران کردیم. به جای ما فرشتگان که به تنها شدن شیطان اعتراض نکردیم. و رسانهای که استانداردهای دوگانه، ملوکانه، آمرانه دارد، چشمانش را با آب مرده شور خانه شسته است و چون ارباب عطسه کرده است میگوید صبر آمده است، او یا باید از ولیفقیه و سفید بودن ماست نگوید و یا از پرزیدنت و رنگ سفید مجسمهی آزادی. او اگر چه از عهد بوق است ولی لکنت دارد. به هنگام ظلم در اراضی کدخدا دو زاریاش زمین افتاده، خم شده است که آن را بردارد، برای همین است که نمیبیند. خندهات میگیرد از انجیلی که بر سر نیزه رفته است، یاد خدایی میافتی که توی این مملکت بر سر پرچم رفته است. آری فرق است میان ما و امریکا، نه بابت انتخاباتی که در ایران نداریم و انتخابات کم گزینهای و آرای الکترال در امریکا، بابت انتخاب مردم ما که تنها جنس، نژاد، زبان، دین و طبقه خودشان را میبیند. تا ما یکدیگر را نبینیم، از ما هیچ گونه آماری نخواهد بود، نه در میان کشتهشدگان و نه در میان صاحبان نَفَس.