جوجه ایرانی
این جا دروغ میگویند بهار است، بهشت است، اردیبهشت است، همه چیز بوی پاییز، بوی وسط پاییز، بوی آبان ماه را میدهد. دوباره آن که زورش بیشتر است جوجهها را کشته است. از قربانیان، آمار واقعی در دست نیست، آن که آخر پاییز جوجهها را میشمرد، او را هم کشتهاند. تنظیم بازار، تنظیم خانواده میخواهد، یکی دو تا جوجه کمتر، یکی دو تا نانخور اضافی کمتر، یکی دو تا زبان درازِ از خود راضی کمتر، یعنی ادارهی بردهها، هدایت سرمایهها راحتتر. یک روز کشتن جوجهها از برای بالا رفتن قیمت بنزین است و یک روز از برای پایین نرفتن قیمت مرغ. وقتی دنیا دو روز است جوجهی یک روزه خیلی هم بیجا نیمی از وقت تاریخ را گرفته است. هر جوجهای که نمیتواند قاطی مرغها شود، نیمی مشکل جنسیت دارند و خروس بشو نیستند، نیمی مشکل طبقه دارند و آدم بشو نیستند. با این وجود هزار آفرین بر وجود نازنین کارآفرینان و سرمایهداران، آنان که نمیخواهند جوانی ناکام از دنیا برود، هم به فکر جیک جیک مستونت و هم به فکر زمستونت هستند، حتی در این ایام بوس ممنوع، نهضت بورس ممنون راه انداختهاند. و طبقه روحانیت درباری که جز جنون ادواری برای ما هیچ نداشتهاند، آدمهای بشکهای که از بشکههای نفت، منفیتر و قسمت و حکمت خدایشان برای ما طفلهای صغیر از عدد هجده همیشه مثبتتر بوده است. اصلا آن قدر خدا را مثبت بالا بردهاند که به ملکوت اعلی پیوسته است. و آدم متقی را آدمی ترسو تعریف میکنند، آن که از خودکشی بیشتر از خودباختگی میترسد و از ابطال روزهاش با خوردن یک مشت قرص، بیشتر از خودکشی. و روزه آسانسوری میشود که انسان را به طبقهی رنجبران میبرد و نه آسانسوری که رنجبران را به طبقهی انسان آورد. اصلا بردههای روسیاه که نباید حق سوار شدن آسانسور را داشته باشند، آنها که این همه از دین، ثواب گرسنگی و رانت روزهداری به هنگام گزینش بردهاند. و جوجههای ایرانی باید به تلافی زندگی در جنوب شهر و نفرتی که از سرمایهداری آموختهاند، از میان سبکهای زندگی دو کره، کره شمالی را انتخاب کنند، اصلا هر چه باشد سرزمین آبا و اجدادی ایشان در نیم کره شمالی بوده است. آن جا که تنها آمار مرگ یک نفر مشکوک است نه آمار مرگ هزاران نفر.