مجلس توپ
رستاخیز حزب رستاخیز شده است و چوپان دروغگو سرانجام با گرگها تنها مانده است. این عاقبت کسیست که مردم او را انتخاب کردند و او آقا بالا سر مردم را انتخاب کرد، تا از بالا به مردم بگوید من را چه به مردم آیندهنگر و دوربین؟ انسان عاقل گزیده شدن از یک سوراخ را دو بار تکرار نمیکند. منِ روحانی را همان دوربینهای خیابان بس است، برای تهدید مردم. و تو چه دانی که بزرگتر از تو تاوان تمام پشت دوربینهای دههی شصت را در استخری بدون دوربین دید؟ و آقای خیالباف به جای پدر ژن خوب و عارف خواب آلود نشسته است و این را مدیون رای ندادن مردم تهران است نه رای دادن ایشان. و تو چه دانی آن اردیبهشت نود و شش، که به خاطر آقای دوربین کنار کشید و همچون پسر عمی، غدیر گونه دستش را بالا برد، قوایشان برای چنین تقسیم قوایی جمع شده بود. مجلس تمام شد، نگهبانان چند دانه چراغی هم که به خانهی مردم روا بودند خاموش کردند. در این عصر تاریکی، مجلس خودش اهل توپ و تفنگ است دیگر نیازی به توپ بستن مجلس نیست. تو خودت خوب میدانی این خودش یک قانون است سطح مشارکت که پایین آید از آن چاه فاضلابِ صندوق، چهها که برون نمیآید. گمان مبر که این مجلس ختم من و توست، ما تنها امید خویش را از دولت و وکیلالدولهها پس گرفتهایم.