سوز و سرمای مقاوم
آن بامداد که سراب و میانه به لرزه درآمدند آن پنج نفر همه خواب بودند، نمیدانم جرم خوابشان چه بود که ابد خوردند؟ شاید اگر خانهشان اندکی مقاومتر بود این دنیا یک شبه پنج برابر جمعیتش را از دست نمیداد. آخر در قرآن گفتهاند که اگر کسی نفسی را بکشد مثل آن است که تمام مردم دنیا را کشته است. بسیار خوب، قاتل مگر زمین نیست؟ بروید از زمین شکایت کنید. این جمله را همان کسانی میگویند که اگر فلان خودرو، اتوبوس، کشتی، قطار و هواپیما را اندکی مقاومتر ساخته بودند و بر مقاوم بودنش نظارت داشتند، اگر فلان معدن، سد، پاساژ، مدرسه و دانشگاه را اندکی مقاومتر ساخته بودند و بر مقاوم بودنش نظارت داشتند ، اگر فلان نوش دارو و فلش مموری حافظهی جمعی ما را اندکی مقاومتر ساخته بودند و بر مقاوم بودنش نظارت داشتند، اگر بردهای ما را این همه شکننده نساخته بودند ما این همه به مرگ نمیباختیم. راستش را بخواهید مشکل ما آن است که نمیخواهیم بازار را از دست دهیم حتی اگر به قیمت از دست دادن جان و مال آدمها تمام شود. اصلا آمدهایم بازار را از دست بدهیم و روی سر مردم خراب کنیم، بعد از آن که بارمان را بستیم و از این روستا، شهر، کلانشهر و پایتخت مهاجرت کردیم. در جامعهای که هر کس از کارش میزند، آن اندکها هر روز به طریقی ما را اندکتر میکنند بی آن که اندک عقوبتی را تجربه کنند. زلزله میآید و مغزمان تکان نمیخورد. هنوز زلزله تمام نشده است که آقای رییسجمهور پیام میدهد، چه نامی بهتر از میانه برای دولت اعتدال؟ و چه نامی شایستهتر از سراب برای وعدههای روحانی؟ حداقلش آن است که نام این دو مثل کرمانشاه بوی شاهنشاه نمیدهد. یک هفته از بلای خانمان سوز میگذرد، سوز و سرما دارند هر چادری را آتش میزنند، تو بگو زود آمدهاند من میگویم دیر آمدهاند محرم و صفر که تمام شده است، قصهی آتش گرفتن خیمهها رفته است تا سال بعد. بادی که از پایتخت اخراجش کردهاند، به این جا پناه آورده است، دم در یکی از چادرها، به ترکی میگوید یاخچی سوز؟ تا میخواهم برای خودم ترجمه کنم که یعنی خوبین؟ آن سوز انتهاییاش مرا بیشتر توی این سوز و سرما میسوزاند، چه قدر او را مقاوم ساختهاند.