خاورمیانه
اینگار دارند دستانش را از مثبت و منفی بینهایت میکِشند و سرش در همان مبدا، صفر باقی میماند، نام این مکان وسط، نام این زمان قرون وسطی، نام این میانه خاورمیانه است. عمود منصف مردمان خویش. محور تقارنی به قامت محور زمان، گذشته و آیندهای یکسان، مو به مو، نقطه به نقطه، خط به خط. این جا برای زنگِ تاریخِ دانشآموزان، نیروهای جدید استخدام کردهاند، حملهی مغول و تیمور لنگ را جلوی چشمانشان آوردهاند. این جا بهشت زیر پای مادران، گویا برای همین با وعدهی بهشت لشگرکشی میکنند. اینجا هر روز اذان و الله اکبر بر گلدستهها، اما گویا خدایشان بزرگتر از آن است که ارتفاع کم کند. اینجا میگویند صلوات از جنس درود است اما با موشک صلوات میفرستند. اینجا هر روز ظهرِ عاشورا، سایهی پدر و مادرها کوتاهِ کوتاه. اینجا خون نام یک حمام عمومیست که برایت نوبت گرفتهاند، هیچ کس توی صف نمیزند، عجلهای ندارند همه تعطیلند. اینجا آدم میکشند تا آدم کشته نشود، نسلکشی میکنند تا گونهی سلطان جنگل منقرض نشود. اینجا طلای سیاه لباسها را سیاه کرده است، با پرورش سگها در اقصی نقاط بدنت گازرسانی کردهاند. اینجا دین من، نژاد من، جنس من، وطن من درست میگوید، یک تُن اَن توی سر من خالی کردهاند. این جا رقص هم بوی غم میدهد، رقص کودکان کار پشت چراغی که کانون قدرت قرمز کرده است، رقص شمشیرهای هار از پس چراغی که قانون ابرقدرت سبز کرده است. اینجا از رسانهها میخواهند چشمهای اسفندیار خویش را ببندند تا زنده بمانند، تا آب از سر بگذرد. این جا کلمات هم خود را فروختهاند، چشمههای صلح از زبان اردوغان، آروغزنان از وسط شهرها بیرون زدهاند. اینجا سرچشمه خراب است به خاک روی سر ما گیر میدهند، آخر سرمان را که زیر آب کنند، آبشان گِل میشود. اینجا ماهیگیرانِ آب گلآلود به دنبال گوشت سفید نیستند به ما جعبهی جادو میدهند و از ما جعبهی سیاه میگیرند. اینجا مردمش روی نفت، گاز و ثروت دنیا خوابیدهاند اما شتر فقر و تنگدستی را تا آخرت درب خانهی هر کسی خواباندهاند. اینجا به قوم کربلا رفته هیچ نگفتهاند راس الحسین در شام جا مانده است، این اربعین یک نفر ندید فکر حسین پیش مردم کرد سوریه مانده است. این نام خاورمیانه را پدر و مادرمان برایمان انتخاب نکردهاند، از اروپا برای زیارت چاههای نفت آمده بودند، بعد از خواندن اذان در گوش ما و گذاشتن پنبه در گوش حاکمان، ما را با این همه تندروی به کنایه میانه صدا زدند.