قطرهی آزادی
از اردیبهشت سال هزار و سیصد و هشتاد و پنج که مراجع استعمال تنباکو را در ورزشگاه برای خانمها حرام اعلام کردند سیزده سال طول کشید تا ما درست متوجه شویم که منظورشان حرام بودن ورزشگاه برای خانمها نبوده است. آیا یک نفر نیست که بگوید خدا ورزشگاه را آزاد کرد؟ شاید این یکی خرمشهر نبوده است و چوب خدا آزاد کرده است؟ و یا احیانا چماق فیفا جان و جانی اینفانتینو. اصلاحطلبان ذوق زده میگویند دیدید تلاشهای ما نتیجه داد؟ این ما بودیم که ضحاک را به خوردن یک سَر، یک سحر قانع کردیم، آی مردم! هند جگرخوار دیگر با جگرگوشههایتان کاری ندارد، فتح مکه مبارکتان باد. رییس جمهور هم هالهی نور نیست که این پیروزی به پای خرافات نوشته شود، روحانیِ سالم متشکریم که در این مدتِ کم تا قبل از اربعینِ سحر، زیرساختها را برای دیوار کشیدن در پیادهرو ورزشگاه آماده کردی. خدا را شکر تکرارها جواب داد و پاستور نه بوی محمود میدهد نه بوی چنارمحمودی، رییس رییس دفترش، هم توسعه یافته است، همدروغ نمیگوید، هم مالیاتش را انکار نمیکند و هم اچآیوی نمیگیرد. یک وقت پیش خودتان فکر نکنید که چگونه با این همه مکیدن خون مردم، کسی از حکومت ایدز نمیگیرد؟ آخر مکیدن که راه انتقال نیست و اگر نه جواب آزمایش این انسانهای مثبت مثل خودشان مثبت میبود. اما تا دلتان بخواهد جنس زن با ایدز رابطه دارد، مگر خبر ندارید؟ سیستم ایمنی بدن زنان بلد نیست درست از خودش محافظت کند برای همین است که دور زنان فنس میکشند تا در هوای آزادی نفس بکشند. میبینی برگشتهایم به سالهای دفاع مقدس؟ یک نفر روی مین میرود، بدنش آتش میگیرد، جان میدهد، یک راه باز میشود، اما فرماندهان زنده میمانند تا آن راه را افتتاح کنند و بگویند هشت سال جنگیدیم تا ناموسمان آزادی داشته باشد. باور کن تلخ است که این همه سال با پس و پیش کردن زندگی به پیشمرگهی خویش امید تمام آزادی را داده باشی و آن گاه ندانی تا چند لحظهی بعد ماشه میچکانند یا قطرهای آزادی از قطرهچکان؟ همان یک قطرهای که میخواهند تو را در برابر بیماریِ آزادیخواهی واکسینه کند. گفتهاند در ورزشگاه آزادی شعر سعدی نخوانید مثلا نگویید بنیآدم اعضای یکدیگرند، مهم عضو فیفا یا ناتو بودن است، هزاران کرد و دختر هم که بمیرند و آتش بگیرند، مهم آن است که نظر آمریکا و فیفا از ما برنگردد. اصلا کدام بنی؟ پسران که به ورزشگاه نیامدند، در نگاه بنیآدم ، اعضای بنیآدم به ورزشگاه آمدند، ناموس بنیآدم، با اجازهی بنیآدم. ببین نیامدهام که شادیات را خراب کنم، که اگر هم بخواهم قدرتش را ندارم. شادی تو آن جاست که بعد از چهل سال هنوز با تمام ظرفیتت میآیی، نه اجازه میدهی به لجنت بکشند و نه جنزده میشوی چه چکمههای رضا خان اسلامی باشد چه سرنیزههای آتاتورک جان اسلامی.