شبنم نعمتزاده
هیچ فکر نمیکردید حجاب برتری که تا دیروز به اجبار بر سر زنان این سرزمین به هنگام آموزش، گزینش، زیارت و بازجویی مینشانید روزی به اختیار بر سر متهم پروندهی فساد مالی نشانده شود، این کعبهی وسط دادگاه را شما بتشکنان پنجاه و هفت ساختهاید، حالا بعد از آن همه زور گفتن چرا زورتان آمده است؟ راستی اگر خانم شبنم نعمتزاده پیش از این هم چادری بود چگونه در اردوگاه مبارزه با ریاکاری چادر میزدید؟ شاید او را هم مانند طبقهی روحانیت خلع لباس میکردید؟ آن زنی که به اختیار چادر سر میکند، آن آخوندی که از راه دین ارتزاق نمیکند، آن آقازادهای که روی پا خودش میایستد و در پیادهروی هجده تیر شرکت میکند و تا کربلای کهریزک میرود، همه را شما با ظلم مضاعف زیر نگاه سنگین جامعه از چشم حقوقبشر هم انداختهاید، حالا از وهن یک تکه پارچه سخن میگویید؟ نگاه مردسالار شما به ریش ظریف و نجفی این قدرها نمیخندد، نوحه هم که میخوانید این زن را آقازاده صدا میکنید، حال از کدام تضییع حقوق زنان سخن میگویید؟ خانم نعمتزاده، شما را حتی سلطان دارو هم صدا نمیزنند. آخر زن که باشی نهایتش سلطان بانو میشوی. دادگاه شما نوش دارو بعد از مرگ سهراب هم نیست، آخر شما را گرفتهاند و باز دارو نیست. اما راستی خوش به حالتان که یک پسر بیست و پنج ساله برایتان وثیقهی بیست میلیاردی گذاشته است، شبی که دختر آبی بازداشت شد تمام پسرهای بیست و پنج سالهی ایران فوت کرده بودند.