سگکشی کهریزک
نمیدانم این پهباد کلمات را چگونه روی کاغذ فرود آورم؟ بادگیرهای یزد هم غمباد گرفتهاند، حالا من میخواهم با یک نسیم باد آورده که به کلهام خورده حال نوشتهام را خوب کنم؟ میگویند خون و سگ هر دو نجس هستند شاید به خاطر این توان دوم نجاست است که خون سگها را نمیریزند و اسید تزریق میکنند. از اسیدپاشی به تزریق اسید رسیدهایم. حالا دیگر دقیقا به جایی رسیدهایم که حیوانات حق دارند به ما اعتراض کنند: چرا با ما مثل زنان رفتار میکنید؟ اما دارند تند میروند ما هنوز ورود آنها را به ورزشگاهها ممنوع نکردهایم. عجیب است با این همه سگکشی زندگی خویش را سگی هم صدا میزنیم، شاید به نفرین ایشان دچار شدهایم. من به شمایی که تا دیروز به کشتن آدمها اعتراض نداشتهای و امروز به کشتن سگها اعتراض داری گیر نمیدهم، من به شمایی گیر میدهم که تا دیروز به کشتن آدمها اعتراض داشتی و امروز به کشتن سگها اعتراض نداری. آخر ای رفیق جانم میترسم این آغازی باشد بر اعتراض نکردنهای تو، اهم فی الاهم کردنهای تو، در برج عاج نشستنهای تو. چه بسیار آدمهایی که غذای سگشان از نان شب سرایهدارشان گرانتر است و پوست مردم و حیوانات را فراوان کندهاند، این استادان ریاکاری آن قدر که بابت سگکشی قلبشان گرفته است قتل میترا استاد وقتشان را نگرفته اما این دلیل نمیشود ما با این همه آرام و قرار نداشتنها تحت تاثیر ایشان قرار بگیریم. کاش از زنان سرزمینم قانون ظروف مرتبط را یاد بگیریم که هیچ گاه نگفتند کشتگان بازداشتگاه کهریزک همگی مرد بودند و از قضا یکی از آنها آقازاده، پس ما که از مردها و آقازادهها ظلمها فراوان دیدهایم، سر جای خویش مینشینیم و برنمیخیزیم. یک نفر آرام درِِ گوشم میگوید خیالتان راحت شد؟ دیگر نگویید سنگها را بستهاند و سگها را رها کردهاند، شهرداری هِر را از بِر تشخیص نمیدهد حالا شما میخواهید سگ را از سگ تشخیص دهد؟ خبر دارید که کسی با سگکشی مشکل ندارد با انتشار فیلم سکگشی مشکل دارند. بعید هم نیست بهرام بیضایی را دستگیر کنند. نسیم رفته است و من ماندهام با باری که از پشت مور دانهکش افتاده است. او از نسیم هم شکایت دارد.