امام رضا
بچه بودیم میگفتند راه قدس از کربلا میگذرد. به سن بلوغ که رسیدیم گفتند راه کربلا از آستان قدس میگذرد. قدس همان قدس نبود اما هر دو راه از روی مردم میگذشتند، هر دو قدس جزو سرزمینهای اشغالی شده بودند. نه این که ما خیلی آزاد هستیم اما خب مشهدیها ابد و یک روزترند. تقویم آنها دیگر با ما فرق دارد، به احترام همان یک روز تعطیلی بیشتر تمام کنسرتهایشان تعطیل میشوند. آنجا تسبیحات اربعهی زَر و زور و تزویر و زِر دقیقا از مخرج ادا میشود. آن جا سلطان سکه را دار نمیزنند یک عدد سلطان دارند که به نام او طلا بار میزنند. وقتی عربستان با پول نفت خدا را خانه نشین کرده است چرا ایشان نباید با پول مفت،برای امام رضا بیش از بتان عرب جاهلیت، سنگ تمام بگذارند؟ میگویند برای رفاه مردم، لابد هر آن چه خارج از حرم رضاست، حیوان است که برای رفاه او تلاشی نمیکنند. امام رضا میبینی اگر برای کبوترهایت دانه نریزند آبرویت را میریزند که تو به هیچ دردی نمیخوری. در حَرَمت حجاب که هیچ، چادر اجباریست شاید برای آن که پابرهنگان دیده نشوند. هنوز هم نفهمیدم چرا درست جایی که تو را خاک کردهاند میلادت را جشن میگیرند؟ یا ضامن آهو من هنوز نمیدانم چرا آن ایمانی که محکم توی مشتم گرفته بودم و به پنجره فولادت بسته بودم ناگهان پرید، اما چه خوب که آزاد شد و پرید. حالا میتوانم با همه دست بدهم، با تمام آهوان مردم ندیده، با تمام کافرانی که مدام نوبتشان را برای نجات و شفا یافتن به دیگران میدهند. حالا میتوانم تو را پس بگیرم از دست بزدلان کاردستیساز حرمت.