شب قدر
یک آن خوابش میبرد، قرآنی که بالای سرش گرفته بود از دستش میافتد، همه میریزند بر سرش که چرا انداختی؟ گناهانت بخشیده نشد هیچ، اضافه خدمت هم خوردی. جواب سوالشان را نداده با این قرآن فرود آمده سوالی برایش پیش میآید که چگونه جماعتی هر روز زمین خوردن همنوعان خود را به چشم میبینند و بیتفاوت عبور میکنند اما برای به زمین افتادن قرآن مدعیالعموم میشوند؟ شاید این پیشانی سوختهگان یقین دارند خَلِصنا مِنَ الناری در کار نیست تنها باید در کمین یک قربانی به جای خود باشند که آتش گرفتنشان به تعویق افتد، که خدا با آتش عذاب او سرگرم شود. ایشان روز را میخوابند که شب قدر بیدار شوند، چه قدر این قصه آشناست، یک عمر در برابر ظالم میخوابند که آخرت با شتر دیدی ندیدی پولدار شوند. کاش این شیعیان علی لااقل به نقل قولهای خویش پایبند بودند که اگر قرآنی درست بالا نرود بر سر نیزه به جای خویش سر حسین را مینشاند. آزاده نیستیم لااقل دینی داشته باشیم که در شب قدرش فرشتگان هم فرود آیند تا همه باهم برابر شویم، تا همه چیز روی زمین رقم بخورد نه توی آسمان، تا مطلع الفجرش سلام بر زندگی شود نه چهل سال مرگ بر زندگی.