روز مادر
لیمو از آن میوههاییست که عاقبت شیرین بودن، مادر بودن را جار میزند، اگر ترش باشی تا آخر خودت باقی میمانی، اما اگر شیرین باشی سهم تو تلخی زودرس خواهد بود. همه خوب میدانند لیمو از میوههای بهشتی نیست، شاید زیر پای او هم بهشتی باشد. به بهای جهنم کردن این دنیا برای مادران، بهشت را در آن دنیا زیر پایشان قرار دادهاند، اما هیچ کس نگفت بهشت اگر بهشت است پس زیر پا چه میکند؟ در فرهنگ ما مادر برای پشتصحنه، برای پشتجبهه، برای پشت مردان موفق،برای پشت نکردن به زندگی ناموفق تربیت میشود. جماعتی سیاهلشگر که سفیدبختیشان به سپیدی رخت خود و دختشان خلاصه میشود. میگویند مردان از دامن زنان به معراج میروند یعنی نهایت تعریفی که از یک زن میشود، یک مکان، یک سفینهی فضایی، یک موشکزن خواهد بود که باز شیءانگاری و پشتانگاری از سر و رویش میبارد. در جامعهای که کارهای بزرگ میان مردان کوچک دست به دست میشود، زنان بزرگ هر چه قدر هم خود را به آب و آتش بزنند، باز باید از دور دستی بر آتش داشته باشند. اصلا باید برای ایشان آتش، تعریف دیگری داشته باشد که از اتفاق بوی نزدیکی دهد. میگویند شلوغ نکنید گیرم از حقمان بگذریم و به زن مجوز کار کردن در بیرون خانه بدهیم، گیرم به غیر از خلوت کردن و باردار شدن کاری از او برآید، باز بار زندگی بر دوش مرد است، راست میگویند بار زندگی بر دوش مرد است اما خب خود این مرد و بارش بر دوش زن هستند. ما ملت گذشته و آیندهپرست، مرده و بچهپرست، خبر نداریم برای مادر بودن لازم نیست یک نوزاد را به دنیا آوری، گاه همین که یک غلام خانهزاد، یک کنیز لال مادرزاد را از چنگ مرگ مبتذل به دنیا آوری در حق او مادری کردهای.