در عزای ما دارند شیرینی پخش میکنند، هم این سوی آب و جشن غدیر، هم آن سوی آب، توی مملکت غریب. همچنان که از زندهی ما رای نمیگیرند، مرگ ما را نیز هیچ کدام، گردن نمیگیرند. یکی میگوید همه را با پدافند زدهاند، دیگری میگوید نقطهزن هست، آدم به این بزرگی را نمیزند. آرش چنان در خود فرو رفته است که گویی تمام تیرها، دستش انداختهاند، آخر تیر را کجا اندازد، آن گاه که دو سوی مرز، هممیهن نمیبیند؟ ایرانِ من، شاگرد اول تاریخ، گیر کرده در جغرافیای ادیان ابراهیمی، از پا در آمده به دست نخستین حکومت دینی، ساسانی، خنجر از رو به رو، مسلمانان، جان به لب آمده از آخرین حکومت دینی، اسلامی، خنجر از رو به رو، یهودیان. مدام میخواهد زمان به عقب برگردد اما کسی برای مدرک او، برای عقبماندگی او، تره خرد نمیکند.
یک سگ هار میخواهد برای ایران، بهار آزادی آورد؟ با همان ادبیات حجاب جانِ حکومت، هرکس نمیخواهد، از خانهاش، از ایران، برود. جانِ افراد غیرنظامی و سربازان وظیفهی غیر اختیاری چه میشود؟ جان، کسی سوالی پرسید؟ مشخصات دقیق بگویید، ما تخصص داریم، گزینش داریم، کسی را بی دلیل (از زیر گلوله)، رد نمیکنیم.
یک گاو هم چون از خدایش دو شاخ گرفته، گمان برده دکترای قدرت بازدارندگی گرفته است. اسراییل، جان تمام فرماندهان سپاهش را گرفته است او شادی میکند که موشکهایش به تلآویو رسیده، گویا که برای ایشان، اسنپ گرفته است. او چه میفهمد، همان روز که هر جاسوسی با یک آقا جان و مشکل جوانان ما، حجاب، پُست گرفته است، اسراییل، تهران را گرفته است. او چه میداند تعهد که جای تخصص را بگیرد، خواب زمستانی برای مومن، عبادت و دیوارهای خانه را موش و گوش، فراگرفته است.
همچون سیدِ اصلاحطلبان اعتراض نکرده به کشتارهای گاه و بیگاه مردم ایران در زندان، که در آبان نود و هشت و انقلاب ژینا، نتیجهی تمرین سکوتش را میبیند، آقای سلطنتطلبانِ اعتراض نکرده به کشتار مردم غزه، نشسته به روزهی سکوت، تا ثواب آن از دست اسراییل ببیند.
مسیح علینژاد میگوید مسئول خونهای ریخته شده در خیابان، سید علی هست، نه ترامپ و نتانیاهو. تو گویی دارد نماز جمعهی بیست و نه خرداد هشتاد و هشت از زبان همان علی میخواند که میگفت مسئول خونهای ریخته شده در خیابان، آقایان موسوی و کروبی هستند.
اگر اعلیحضرت، پس از سی و هفت سال زمامداری، صدای مردم ایران را در آبان پنجاه و هفت شنید، علیحضرت، پس از سی و شش سال هیاتداری، در خرداد هزار و چهارصد و چهار، تنها صدای دشمنان ایران را میشنود. اصلا چه اسم بامسمایی هست، هیات دولت. مملکتی که به شکل هیاتی اداره میشود، حتی از انرژی هستهای هم، خاموشی، همان مراسم آخر هیاتها را تولید میکند.
میگویند سریع انتخاب کنید، شما طرفدار هیتلرید یا استالین؟ بگویید ایران، بیرون میکنیم هر دو را از ایران. آباد باشی ایران، آزاد باشی زن و مرد ایران. گیرم این بار نه فقط سپاه ابرهه که ابابیل اسراییلی نیز به قصد سرنگونی کعبهی ما آمده باشند، ما را چه غم که از هموطن، وطن، کعبه میسازیم.