این طبل ها اجازه نمی دهند صدای حسین شنیده شود.هر چه قلمم می خواهد روی پای خودش بایستد سرش را یک ضرب تر می زنند.با دوات مردمک چشمانم می نویسم. دردناکتر از بریدن سر حسین، بردن نام حسین به هنگام سر بریدن است. حسین حسین شعار کسانی شده است که به شهادت دادن دیگران افتخارشان شده.چگونه حسینی که از یارانش می خواست با او هم سرنوشت نشوند، حالا سرنوشت ملتی به انتخاب یاران او شده است؟ بر سرمان منت گذارند می گویند این انتخاب خودتان بوده است.تا بوده همین بوده عریانی حسین را برای تن ما دوخته اند، مایی که از تن، تنها عریانی را می فهمیم. عباس، آن آقازاده ی فرصت سوز چه کفران نعمتی کرد با آن آب نخوردنش، آخر مگر چه می شد؟ آیا بهتر نمی توانست بجنگد؟مگر این جا این همه سال مال مردم رابه همراه آب وآبروی رویش خوردند بهتر نجنگیدند؟از سینه ی مادر تا سینه ی قبرستان، در این سعی صفا و مروه، داریم دنبال آب می گردیم، غافل از این که نخست باید حیاتی باشد تا مایه ی حیاتی نیاز باشد. کدام باور کردنیست قسم حضرت عباس و علمداری دفاع از مظلوم یا دم خروس جنگی و طناب داری پیشکش مظلوم؟ ما چه کسی را داریم یاری می کنیم؟صدای حسین با بلند صدا کردن حسین شنیده نمی شود.