اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

درد ضربدر درد

اعتراض

این‌ صفحه‌ی پر از خش درد مشترکیست که مالکیت خصوصی ندارد، تازه به دوران رسیده‌‌ای که پدر و مادرش را در اعدام‌های دسته‌جمعی وبلاگ‌ها از دست داده است، این جا خبری از صنعت چاپ و رسالت چاپیدن نیست، این جا فالوئر، شیعه و حواریون نداریم، این جا با شراب کهنه و آب تشنه به آفرینش خدایان اعتراض داریم.

بایگانی
پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۴۰ ق.ظ

بهروز بوچانی

آن‌گاه که از دست کسی کاری ساخته‌ نیست و دارند تو را به جهنم می‌برند، نوشتن، عروج به بهشتی خود ساخته است. به یک باره از به صلیب کشیده شدن رهایی پیدا می‌کنی و پسر خدا که هیچ، خود خدا می‌شوی. دیگر مهم نیست پسر باشی و تا هجده سالگی برای حکم اعدام به جرم قتل عمد امانت داده باشند و یا دختر باشی و تا هجده سالگی برای حکم ازدواج به جرم تولد غیر‌عمد همان امان را هم نداده باشند. برگ‌های سفید نه هم‌چون کفن به روی تو بلکه هم‌چون برف به زیر ردپایی از قلم تو، شرف اشرف مخلوقات می‌شوند. قلمت که قیام می‌کند، تمام زجردیدگان این تاریخ و این جغرافیا از گورهای خویش برمی‌خیزند و درفش کاوه‌ی آهنگر در این قیام و قیامت می‌شوند. گمان می‌شود اگر قلم و کاغذ را برای اعتراف یا برای امضا کردن اعتراف نیابتی به تو داده باشند کار تو تمام شده است و در بن‌بست، داستانت برای همیشه پایان باز می‌شود، اما این چنین نیست گاه ننوشتن همان کار نوشتن را می‌کند. با نوشتن و ننوشتن امید داشته باش، امیدت نباید همراه با تو اعدام شود، نسل‌های بعد امیدت را از زمین برخواهند داشت. شاید برای زمین گذاشتن تمام تفنگ‌های دنیا، برای تنها نماندن با تمام کوهستان‌های دنیا، همین یک امید را کم داشته باشند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۱۱
i protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی